عاشق ماهی
مکان ها و زمان ها به خودی خود معنا ندارند، این خاطرات ماست که بهشون معنا میده. پریروز که از ولیعصر می گذشتم، دیدم خیلی از نقاط این خیابون برام معنا پیدا کرده اند. سینما قدس، ساعی، نایب، حتی اداره پست ولیعصر، مکان هایی که تا چند وقت پیش بارها و بارها چه بی تفاوت از جلوشون رد شده بودم یا بعضی اوقات اصلا نمی دیدمشون. اما اینبار
قزل آلا خلاف جهت آب حرکت می کنه به خاطر همین بعضی هاشون تلف می شن اما اوناییشون که زنده می مونن گوشتشون حسابی سفت و خوشمزه ست. محلی ها بهش می گن نترس ماهی یا عاشق ماهی ( با سکون قاف ). آخه اگه نترس نبود که عاشق نمی شد
فیلم ماهی ها عاشق می شوند و رستگاری در 8:20 رو دیدم. اولی رو قبل از ناهار دیدم. با اون غذاهای رنگارنگ و خوشمزه ( از قیافش می گم ) حسابی شکمم به صدا افتاده بود تازه بعدشم نمی تونستیم بریم ناهار چون جایی کار داشتیم اما در عوض بعدش رفتیم یک پرس تور مکزیک نوش جان فرمودیم، از همه بیشتر سیب زمینی تنوری کنارش چسبید. بعد هم به عنوان دسر یک عدد مافین شکلات اونم داغ، جاتون خالی. به نظرم طراحی صحنه و لباس فیلم خیلی خوب بود بخصوص آشپزخونه ش
کسی رستگاری در 8:20 رو دیده؟ شهاب حسینی نقش یکی از همون هایی رو بازی میکنه که خودشون رو از تمام لذات دنیوی محروم می کنند و از طرف خدا مامورند! تا دنیا رو به کشتارگاه تبدیل کنند و با قتل و کشتار و بگیر و ببند و اسیدپاشی و ... ریشه فساد و فحشا رو از روی زمین بکنند و ملکوت خدا رو به زمین بیارن. اما من نفهمیدم این طرز فکر چه ربطی به فلسفه هایدگر داره، چون اولین نما از اتاق شهاب حسینی کتاب فلسفه هایدگر روی میز و عکس هایدگر به دیوار اتاقشه
اتفاقاتی از این نوع باعث می شه آدم به فکر بیفته که بعضی اوقات چقدر ممکنه دیر بشه، دیر برای داشتن خیلی چیزها، برای انجام خیلی کارها، برای تجربه لذت ها، برای گفتن خیلی حرف ها. حتما می فهمی چی می گم
قزل آلا خلاف جهت آب حرکت می کنه به خاطر همین بعضی هاشون تلف می شن اما اوناییشون که زنده می مونن گوشتشون حسابی سفت و خوشمزه ست. محلی ها بهش می گن نترس ماهی یا عاشق ماهی ( با سکون قاف ). آخه اگه نترس نبود که عاشق نمی شد
فیلم ماهی ها عاشق می شوند و رستگاری در 8:20 رو دیدم. اولی رو قبل از ناهار دیدم. با اون غذاهای رنگارنگ و خوشمزه ( از قیافش می گم ) حسابی شکمم به صدا افتاده بود تازه بعدشم نمی تونستیم بریم ناهار چون جایی کار داشتیم اما در عوض بعدش رفتیم یک پرس تور مکزیک نوش جان فرمودیم، از همه بیشتر سیب زمینی تنوری کنارش چسبید. بعد هم به عنوان دسر یک عدد مافین شکلات اونم داغ، جاتون خالی. به نظرم طراحی صحنه و لباس فیلم خیلی خوب بود بخصوص آشپزخونه ش
کسی رستگاری در 8:20 رو دیده؟ شهاب حسینی نقش یکی از همون هایی رو بازی میکنه که خودشون رو از تمام لذات دنیوی محروم می کنند و از طرف خدا مامورند! تا دنیا رو به کشتارگاه تبدیل کنند و با قتل و کشتار و بگیر و ببند و اسیدپاشی و ... ریشه فساد و فحشا رو از روی زمین بکنند و ملکوت خدا رو به زمین بیارن. اما من نفهمیدم این طرز فکر چه ربطی به فلسفه هایدگر داره، چون اولین نما از اتاق شهاب حسینی کتاب فلسفه هایدگر روی میز و عکس هایدگر به دیوار اتاقشه
اتفاقاتی از این نوع باعث می شه آدم به فکر بیفته که بعضی اوقات چقدر ممکنه دیر بشه، دیر برای داشتن خیلی چیزها، برای انجام خیلی کارها، برای تجربه لذت ها، برای گفتن خیلی حرف ها. حتما می فهمی چی می گم