... یاد من باشد

Friday, June 09, 2006

هدایت 1

من همانقدر از شرح حال خود رَم می کنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مآبانه. دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می خورد؟ اگر برای استخراج زایچه ام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد، گرچه از شما چه پنهان بارها از منجمین مشورت کرده ام اما پیش بینی آنها هیچوقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقه خوانندگان است باید اول مراجعه به آرای عمومی آنها کردچون اگر خودم پیش دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانه زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم. به علاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می کند از دریچه چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیده خود آنها مناسب تر خواهد بود. مثلا اندازه اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می داند و پینه دوز سر گذر هم بهتر می داند که کفش من از کدام طرف ساییده می شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می گذارند و برای جلب مشتری به صدایی بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می کنند

ازین گذشته شرح حال من هیچ نکته برجسته ای دربرندارد، نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده، نه عنوانی داشته ام، نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده ام. بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت روبرو شده ام. در اداراتی که کار کرده ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده ام و روسایم از من دل خونی داشته اند به طوریکه هروقت استعفا داده ام با شادی هذیان آوری پذیرفته شده است. روی هم رفته موجود وازده ی بی مصرف، قضاوت محیط درباره ی من می باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد

این متن تنها زندگی نامه ایست که صادق هدایت به دست خود نوشته است
صادق هدایت در تار عنکبوت
م . ف . فرزانه
یک ماه و اندی اینجا ننوشتم، نمی دونم شاید حرفی برای گفتن نبوده شایدم بوده و حال و وقت گفتنش نبوده. آره حتما بوده. یک ماه پر از استرس و هیجان داشتم، یک ماه پر مشغله. به هرحال الان خوبم، فقط بعضی وقتا ... اصلا بی خیال. راستی اون نقاشی فال حافظ یادتونه؟ به طور کاملا اتفاقی یکی از شاگردای آقای ملکی پست من رو خونده بود و تلفن آموزشگاه رو به من داد، گفته بود که استاد سرشون شلوغه و ثبت نام نمی کنن و باید رزرو کنم، تماس گرفتم، گفتن اگه الان رزرو کنم شاید یک سال دیگه نوبتم بشه!!! حالا بعد از امتحانا می خوام برم سمج بشم ببینم چی میشه