... یاد من باشد

Monday, March 07, 2005

لذت شجاعت

وقتی از هراس نمی هراسید احساس خوب پیدا می کنید
تصور لذت بردن از خوردن پنیر تازه شما را برای رسیدن به پنیر تازه کمک میکند
باورهای کهنه شما را برای رسیدن به پنیر تازه یاری نمی کنند

از کتاب چه کسی پنیر من را برد؟

چند روز پیش داشتم کتاب "چه کسی پنیر من را برد؟" را می خوندم از شخصیت "هاو" یاد گذشته خودم افتادم. قضیه اینه که تقریبا 4-5 سال پیش بالاخره چیزی را که می خواستم پیدا کردم اما بخاطر محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی که تو جامعه ما بخصوص برای یک دختر وجود داره و دورنمای غلطی که متاسفانه در ذهن ما نسبت به برخی مسایل ایجاد شده, میترسیدم برای بدست آوردنش اقدام کنم. تا تقریبا یک سال و نیم پیش دقیقا شهریور سال 82 که بالاخره تصمیمم را گرفتم. من تواناییش را داشتم پس فقط کافی بود ترسم را کنار میگذاشتم. خوب اولش خیلی سخت بود, اصولا ساختار شکنی کار راحتی نیست, اولین کسانی که باید قانع میشدن خانوادم بودن که خوب خوشبختانه تا حد زیادی موفق شدم. اینطوری با غلبه بر ترسم قدم تو راهی گذاشتم که دورنمای واضحی ازش نداشتم اما برام مهم بود. خوب خیلی سخت گذشت اما خیلی خوب بود. راستش اون چیزیو که میخواستم بدست نیاوردم اما در عوض خیلی چیزا یاد گرفتم و مهمتر اینکه خیلی بیشتر از قبل خودم و توانایی هام را شناختم و باز مهمتر از اون اینکه وقتی فکر میکنم که
با توجه به موقعیتم تونستم کاری را انجام بدم که کمتر کسی تواناییش را داره, از شجاعت خودم لذت میبرم. یک لذت ناب. یک چیزی که تو غلبه من بر ترسهام خیلی موثر بود تنهایی و تفکراتم در تنهاییم بود. تو اون چند سال تا قبل از تصمیم گیریم خیلی بهم سخت گذشت, فکر کنید آدم اون چیزی که می خواد جلوی روش باشه اما نتونه داشته باشدش اما فکر میکنم شاید اونها هم لازم بودن تا الان به اون تفکری که رسیدم معتقد باشم. تجربه است دیگه

2 Comments:

  • At 9:09 AM, Blogger مهدی said…

    آدم های ساختار شکن مورد احترامند نه به این خاطر که لزوما نتیحه کارشون درسته بلکه به این خاطر که به اطرافیانشون یاد میدن که میشه نترسید. ادامه بده ...

     
  • At 8:35 PM, Anonymous Anonymous said…

    hamishe shojaat shenakht miare va in lezatbakhshe va jaleb

     

Post a Comment

<< Home