... یاد من باشد

Wednesday, June 01, 2005

و اما من

دوستان تعبیرهای قشنگی از نقاشی که تو پست قبلی گذاشتم داشتن. واقعا لذت بردم از تعبیرهاتون. واما خودم: به نظرم تمام قشنگی این تابلو در تلفیق سنت و مدرنیته است. کل تابلو یک جور آرامش خاصی رو به آدم منتقل می کنه. دور از شلوغی و هیاهو و دغدغه های ناشی از زندگی مدرن امروز، در نزدیکترین فاصله از آسمون، ساده و بی تکلف و رها روی گلیمی که نمادی از سنته به سنتی برآمده از دل مشغولند. یکی از دوستان گفته بود " شکست عشقی " اما به نظر من اتفاقا این وجود عشقه که اون دوتا رو از مردمی که اون پایین توی شلوغی شهر, توی روزمرِِِگی و گاهی هم روزمرگی (با سکون ر ) گم شده ند، جدا کرده و اون بالا کشونده. این رو از چشمهای دخترک نشسته روی گلیم هم می شه فهمید که آشکارا میگن من عاشقم و منتظر. انتظار، انتظار و انتظار

دوشنبه رفتیم سینما عصر جدید و فیلم " شاخه گلی برای عروس " رو دیدیم. اگر دچار دپرشن هستید یا خسته شدید و می خواهید 1:30 ساعت فقط بخندید توصیه می کنم حتما ببینید این فیلم رو. من کلا که از کارای این همشهری عزیز " جواد رضویان " خوشم میاد اما این دیگه آخرش بود. بعدشم " بازنده " دیدیم. سوژه اش بد نبود، بیانگر وجود آدمهای سودجو و پستی که از کوچکترین فرصتها برای دزدیدن عشق دیگران به هرقیمتی استفاده می کنند و در نهایت هم بازنده اند. برخی از دیالوگها هم تلنگری بود به مشکلات عدیده ای که توی ایران وجود داره از خفقان سیاسی گرفته تا مشکلات فرهنگی و اجتماعی و مسائل زنان. بازی "فروتن" و "میترا حجار" طبق معمول زیبا بود اما در کل زیاد از فیلمش خوشم نیومد. قضیه یک دست و چندتا هندوانه بود، بیان کردن چند موضوع و در نهایت ناکامل بودن هرکدوم. ولی از یک جمله اش خوشم اومد: "این عشقه که مشروعیت روابط رو تعیین می کنه." این یعنی اینکه حداقل نصف روابط زناشویی در جامعه ما بخصوص، نامشروعه


چقدر هوس کردم دوباره فیلم " شبهای روشن " ببینم. عاشقانه زیبایی که تو سینمای ایران کم سابقه ست


جک انتخاباتی: آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند پول برای تبلیغات ندارم
در راستای انخابات: دیشب آشنایی می گفت تا 20 خرداد لاریجانی به نفع رفسنجانی می کشه کنار! شرط هم می بست که کاملا حرفش درسته
*****************************************************

و اما لینک
در راستای آزادی زنان و دیدگاه جنسیتی به زن در ایران اول این و بعد این رو بخونید و خودتون قضاوت کنید

من، سوپ گوجه و خواستگار! یک داستان واقعی

من شوهر می خوام

می گن ایران مهد علم و تمدنه بیخود نمی گن

مارمولک، بربادرفته و موطلایی شهر ما
به نظرتون به این کار چی می گن؟

3 Comments:

  • At 9:06 PM, Blogger Yao said…

    !شما خیلی اسپرت شدین خانوم
    بهتره کمی از وقتتون رو به هنرهای
    کاربردی تر !اختصاص بدین.پس فردا
    (;تو زندگی آینده لازم میشه

     
  • At 11:38 PM, Anonymous Anonymous said…

    من اينجانوشتم بگم مي خونم اين جناب سردار سازندگي پول ندارن،سهم حقوق آينده ما رو از آقاي كروبي علي الحساب بگيرن تا كارشون راه بيفته خجالت اين همه خوش تيپ طرفدارشون نكشن (50هزار تومن ميگم) ميگن از در بزني از ديوار مياد مصداق اين جناب

     
  • At 10:17 AM, Blogger عاطفه said…

    کیمی جان اگه منظورت از هنرهای کاربردی آشپزیه که عزیزم خودت می دونی رو دست من کسی نمی تونه بلند بشه. یادت که نرفته!؟

     

Post a Comment

<< Home