... یاد من باشد

Saturday, June 04, 2005

قانون یا فرهنگ؟ هردو

تو جامعه ما زنان به 2دسته تقسیم می شن: اونهایی که به دنبال حق و حقوق ضایع شده خودشون هستن و اونهایی که به همونی که دارن قناعت می کنن. هر کدوم از این ها خودشون 2تا زیر مجموعه دارن
کسانی که عضو گروه دوم هستن یا واقعا از همینی که دارن راضی هستن و بیشتر از این نمی خوان یا نه، راضی نیستن اما بدلیل تنبلی، ترس از برچسب خوردن و طرد شدن، مورد تمسخر نزدیکان قرار گرفتن و دلایلی از این قبیل به این شیوه زندگی تن دادن و بهش عادت کردن. شیوه زندگی هردوی اینها یکسانه حالا یکی از روی رضایت و یکی با سرخوردگی. زندگی این دسته خلاصه می شه تو خوردن، پوشیدن، سکس،خریدکردن، مهمونی های عصرانه که بیشتر از هر چیز عرصه ای ست برای رقابت در زمینه لباس و طلا و دکوراسیون منزل و خلاصه اینجور خاله بازیها. یک عده از این افراد اونایی هستن که هنوز هم حق و حقوق خودشون رو لابلای رسائل و فتواهای علمای اسلام جستجو می کنن. تا وقتی که تو خونه پدر هستن تحت فرمان پدر و برادرن وقتی هم که به خونه بخت! می رن فرقی نمی کنه فقط زندان بانشون عوض میشه. اما خوب چون قراره به پاس این صبر! و گذشت! بهشت نصیبشون بشه!! خیلی هم راضین. البته به همون اندازه هم کسانی هستند که به این چیزها اعتقادی ندارن. خوشبختی برای این دسته خلاصه می شه تو داشتن شوهری پولدار که خانه آنچنانی و ماشین اینچنینی، لباسهای فلان و جواهرات بهمان برای خانمش فراهم کنه. خانم هم توی خونه صبح تا شب بشوره و بسابه و بپزه بدون اینکه کسی ارزشی برای اینکار قائل باشه و در نهایت هم بهش بگن "صبح تا شب زیر باد کولر خوابیدی همه چیز هم که برات مهیاست، خسته نشی یکوقت"!؟
اما دسته اول، کسانی که تابوهای فرهنگی جامعه رو شکستن و دنبال حقوق تضییع شده خودشون هستن. اینان هم شامل دو گروه میشن. گروه اول اونهایی که احقاق حقشون رو توی مردانه رفتار کردن می بینن و به جای ارتقاء نگرش و سطح فرهنگ جامعه در مورد زنانگی و توانایی های زنان و به تثبیت رسوندن اون بیش از پیش مهر تایید بر فرهنگ مردسالارانه و قوانین تصویب شده جامعه می زنن و حتی باعث می شن که پرداختن به مقوله حقوق زنان مورد تمسخر عده ای قرار بگیره. این دسته فکر می کنن که چون تا به حال از طرف مردها مورد تحقیر قرا گرفتن و حقوقشون پایمال شده حالا باید رفتاری متقابل داشته باشن در حالیکه باید بدونن ما اگه دنبال حقوق زنان هستیم برای این هست که معتقدیم همه ما انسانیم و برابر بدون در نظر گرفتن جنسیت
گروه دوم اما، کسانی هستن که به طور معقول، حساب شده و سازمان یافته در زمینه حقوق زنان فعالیت می کنن. که اتفاقا چند روز پیش هم در راستای انتخابات و رد صلاحیت همه کاندیداهای زن بدلیل نداشتن ویژگی "رجلیت سیاسی" تحصنی جلوی ریاست جمهوری راه انداختن و خواستار تغییر قانون اساسی شدن
البته در مورد اینکه قانون اساسی باید تغییر کنه و حق زن درش خیلی نادیده گرفته شده شکی نیست. اما من حرفم چیز دیگه ایه. به نظر من اون چیزی که باید اول اصلاح بشه فرهنگ جامعه ماست. هرچند تا حدی بهتر شده اما هنوز هم می شه باورهای مردم را در محاوره ها، شوخی ها، فحش ها و نگاه ها دید. کم نیستن کسانی که هنوز از زن یه عنوان ضعیفه و ناموس مردم یاد می کنن یا برای اسم بردن از همسرشون از اصطلاحات منزل، آشپزخونه یا حتی اسم پسر بزرگشون استفاده می کنن. حرف خیلی از ماها اینه که چرا زن حق طلاق نداره، این نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوبه که دنبالش باشیم اما بیاییم دیدگاه جامعه نسبت به یک زن مطلقه رو هم در نظر بگیریم و سعی کنیم در این مورد هم کاری بکنیم. تو جامعه ما هنوز وقتی یک زن طلاق می گیره به سختی می تونه خونه پیدا کنه، هر جا برای کار میره یا باید بی خیال کار بشه یا اول پاسخگوی تقاضاها باشه، همه جا سنگینی نگاه های هرزه رو با خودش بکشه و غیره. با این وجود فکر می کنید حتی اگه حق طلاق هم به زن بدن چند درصد زنها حاضرن طلاق بگیرن؟
گذشته از همه برنامه های مزخرف صداو سیما، یک برنامه نیم ساعته ای هرشب پخش میشه با عنوان "هزار راه نرفته" که انصافا برنامه خوبیه. تحلیل و ریشه یابی علل مشکلات اجتماعی و خانوادگی. چند شب پیش با خانمی صحبت می کرد که همسرش بعد از 17 سال زندگی، ازدواج مجدد کرده بود و می خواست این خانم رو طلاق بده. این خانم می گفت من حاضرم شوهرم کتکم بزنه، هرکاری که می خواد بکنه اما من رو طلاق نده. چرا؟ واقعا چرا!؟ مگر نه اینکه مشکل، دیدگاه جامعه ما نسبت به زن و مسائل مربوطه ست؟
اشتباه نکنید. این مساله ربطی به تحصیلات طرف هم نداره. چه بسا انسانهای تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر که از برخی بیسوادها بدترن. نمونه هاش رو بعدا می نویسم
****************************************

3 Comments:

  • At 9:58 PM, Anonymous Anonymous said…

    فکر کنم تو اون گروه اول، یه زیر مجموعه دیگه هم هست. زنایی که به دنبال حقوق ضایع شده شون نیستن و به اینکه درس میخونن یا یه در آمدی دارن راضی اند. اونایی که از کار که بر میگردن مثل یک خانه دار همه کارهای خونه گردنشونه . توی همون جامعه ای کار میکنن که مردها کار میکنند، اما نظری در موردش ندارن یا اگه دارن نظرشون شنیده نمیشه .

     
  • At 11:06 PM, Anonymous Anonymous said…

    من فكر مي كنم بايد يك فرهنگ سازي دو جانبه صورت بگيره، هم تو مردها و هم در خانمها.اينكه خانمها بدونن به عنوان يك انسان، زن، همسرو يك فرد از جامعه وظيفه و جاشون كجاست.چه حقي دارن، در ضمن اينها رو هم هيچ كس حاضر و آماده نميده به ما و نبايدم نشست كه آدمها بدست بيارن با سختي و هزار مشكل پيش رو و بگن بفرماييد.از مادرها بيش از پدرها بايد شروع كرد بايد بدونن و ياد بدن كه دخترهاشون بايد زندگي كنن البته نه با ديد انتقام بلكه با ديد عاقلانه.اين ركود چندين هزار ساله زمان مي خواد درست بشه،اينكه مي گم مادرها يا خود زنها براي اينكه ديدم چطور اراده قوي دخترشون، خواهرشون،فاميل ودوستانشون رو به باد تمسخر مي گيرن يا اعتماد به نفسشون را مي گيرن.بقيهرو بعدا ميگم

     
  • At 9:58 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام عاطفه خانم / با سپاس از نظرهای تشویق کننده ات / بی تردید به وبلاگت سر می زنم و مطالبت را با علاقه می خوانم / گاه نه فرصتی هست و نه حرفی برای گفتن / پوزش می خواهم

     

Post a Comment

<< Home