... یاد من باشد

Sunday, April 30, 2006

پارادوکس

اونقدر ترسو بود که به جای ایستادن در مقابل مشکلات و مبارزه، ترجیح داد از زیر بار همشون شونه خالی کنه و ... خودشو کشت
اونقدر شجاع بود که با پای خودش وارد یک دنیای کاملا ناشناخته بشه و ... خودشو کشت

13 Comments:

  • At 10:40 PM, Anonymous Anonymous said…

    خوب ؟

     
  • At 8:17 AM, Anonymous Anonymous said…

    شجاعت نيست فرار كردنه اما بعضي وقتها مگه چاره ديگه اي هم هست همه چيز مخالف ميلته ميگي عيبي نداره تلاش ميكني اما نمي شه فرار بهترين راهه شايدم تنها راه

     
  • At 7:37 PM, Blogger توحيد said…

    ما اول زندگي مي کنيم و بعد فکر. زيستن بر انديشيدن مقدم است. پس طبيعي است که خودکشي ها نادر اند و تمايل ما به زندگي بيشتر.

     
  • At 10:54 AM, Blogger Yao said…

    چرا زيريهاي من آپديت نمي كنن.؟يه سربزن ببين چي شده؟
    درمورد اين پستت هم بابا خودكشي كه سهله بيا من از هر تصميم سطحي و غيرسطحي اي كه مي خواي بگيري برات پارادوكس بسازم.هه هه هه

     
  • At 12:14 AM, Anonymous Anonymous said…

    تو چقدر شجاعی تو امتحانا آپ کردی؟!!

     
  • At 1:26 AM, Anonymous Anonymous said…

    همه چیز به دریچه نگاهت بستگی داره. این‌طور نیست؟

     
  • At 10:06 AM, Blogger عاطفه said…

    نه، این کاملا برای همه پارادوکسه و اصلا هم ربطی به دریچه نگاه نداره

     
  • At 1:43 AM, Anonymous Anonymous said…

    یه پارادوکس:17اردیبهشت روز درگذشت مهرداد اوستا/روز تولدچایکوفسکی

     
  • At 9:59 AM, Anonymous Anonymous said…

    پارادوکس عجیبیه...

    فکر میکنی کدومش درست تره؟

     
  • At 10:14 AM, Blogger عاطفه said…

    آخه پیشگوجان چیزی رو که آدم بدونه کدومش درسته که پارادوکس نمیشه!

     
  • At 9:14 PM, Anonymous Anonymous said…

    یاد یه فیلمی افتادم

     
  • At 3:19 PM, Anonymous Anonymous said…

    به نظرم نگاه کردن به یک حادثه از دو دیدگاه خیلی قشنگه
    و خیلی خوب

     
  • At 7:04 AM, Anonymous Anonymous said…

    هيج معلوم هست تو كجايي عاطفه؟؟؟

     

Post a Comment

<< Home