آدم های دنیای من
می گه: تو یک خصوصیتی داری که حرص من رو در میاره، گاهی اوقات دنیا رو اونطوری که دوست داری باشه می بینی، اونطوری که تو ذهنته، نه اونطوری که هست، فکر می کنی همه آدم ها مثل خودت پاک و صاف و بی آلایشند. نمی تونی فکر کنی که از یک حرف ساده ای که می زنی فکرشون کجاها ممکنه بره، از برخوردهای دوستانه ی بی ریات چه برداشت هایی ممکنه بکنن که برات دردسرساز بشه. برای همینم بعضی وقت ها نمی تونی رفتارهای آدم ها رو برای خودت توجیه کنی و اذیت می شی
پ.ن: پرشین بلاگ برام فیلتر شده
4 Comments:
At 9:14 PM,
Anonymous said…
والا اگه نظر من حقیر رو می خوای هرجور که دوست داری فکر و عمل کن. (مثلن من اگه نمی گفتم تو این کارو نمیکردی!!!!)
At 7:14 PM,
Anonymous said…
تو دید خودت و داری درست و غلطشم به خودت بر می گرده و تو عکس العمل ها و بازتاب هایی که از دنیای آدم هات می گیری و می بینی می تونی خودت قضاوت کنی
و باز هم درست و غلطش به خودت بستگی
فکر کنم چرت گفتم ولی من اینجوریم
هر چند بعضی وقت ها بازتاب ها اون چیزی نیست که ما انتظار داریم
و خیلی چیزای دیگه
At 7:15 PM,
Anonymous said…
معیار خوبی و بدی، دزستی یا نادرستی هر پدیده ای در بیرون، برداشت و ذهن ماست. اما باید به گونه ای دید و نگاه کرد که واقعیت ها را دید. گریزی ار واقعیت محتوم بیرونی نیست آن هم وقتی قرار است میان خود و بیرون نسبتی برقرار کنیم. باید چنان ذهنمان را شکل دهیم که تفاهم معقولی میان برداشت ما و کسی که قرار است فهمش کنیم ار دنیای بیرون وجود داشته باشد.
At 7:20 PM,
Anonymous said…
به خصوص وقتی که قرار است با احساس و قلبت زندگی کنی، ذهن و عقلمان به سمتی که دلمان می خواهد منحرف می شد و حق و راستی و پاکی را در آن خواهد. ما آن چه می بینیم که برداشت کرده ایمو از این گریزی نیست. چرا که گفتیم از واقعیت دنیای ما گریزی نیست. و وابسته بودن تصویر دینا به چشمان ما یکی ازآن هست. اما به گمان من هم برای ماندن کنار کسی باید چشمانش را بشناسی و برای دوست داشتن هم چشمانش را دوست بداری. عیاری هم هست برای شناختن چشم ها. چنان که کامو می گوید ببین چگونه "عشق می ورزد" چگونه " کار می کند" و چگونه " می میرد". همین ها کافی است. و اگر قرار با او به تفاهم برسی باید چشمهایش را بپذیری
Post a Comment
<< Home