... یاد من باشد

Saturday, October 07, 2006

بر ما چه می گذرد!؟

زمان: جمعه، 14 مهر 1385، ساعت 5:20 بعدازظهر
مکان: مترو، خط میرداماد، واگن ویژه بانوان

قطار شلوغه و جا برای نشستن نیست، حتی کنار دیواره های قطار که صندلی نیست مردم رو زمین نشسته اند. کیفم سنگینه، می ایستم جلوی ردیف صندلی های پر که اگر جایی خالی شد بتونم بشینم. توی هر ایستگاه به تعداد جمعیت اضافه می شه، شلوغ وشلوغ تر. از بین جمعیت صدای جیغ خفیفی بلند می شه، اهمیت نمی دم، خب احتمالا توی این شلوغی پایی له شده یا آرنجی به پهلویی خورده. چند ثانیه بعد بازهم صدای جیغ بلند می شه اما اینبار بلندتر از قبل. حرفی فریاد کشیده می شه، صدا بین جمعیت می پیچه و تا از انتها به ابتدای قطار برسه تبدیل به فریادی مبهم می شه. بازم اهمیت نمی دم، اما اینبار عده ای سرک می کشن تا ببینن چه خبر شده! کم کم صداها بلندتر می شه، جیغ ، فحش ... به ایستگاه امام خمینی می رسیم، صندلی ها یکی یکی خالی می شن، می شینم. دعوا اوج می گیره، حالا جمعیت وسط واگن به صورت کولنی جمع شده اند، خب مردم ما عاشق تماشای صحنه های اکشن هستن، نمی شه بهشون خرده گرفت. دختری دوستانش رو تشویق به تماشا می کنه و می گه که عاشق تماشا کردن دعواست. چند نفر دختری رو که یکی از طرفین دعوا بوده به سمت ابتدای قطار می کشن، دختر همچنان فریاد می کشه و فحش میده. زنیکه ج...، ج... میدم! حرفهایی رو که لیاقت خودشه به من نسبت میده! کم کم جمعیت از اطرافش پراکنده می شه و چهره اش رو می بینم، چهره ی نازی داره، صورتی ساده و بدون آرایش، مانتو مشکی کوتاه، شلوار مشکی برمودا، جوراب سفید و کتونی که حالا در حین دعوا یک لنگه ش برای کتک زدن از پاش دراومده و توی دستشه. روسریش رو سرش می کنه و زیر لب می گه: کثافت! ناخنم رو شکست. در حالیکه کتونیش رو می پوشه رو به انتهای مترو داد می کشه: نمی دونم کتونیم رو می خواست چکار؟(..........) فکر کنم یکی یک کاریش کرده بود داغ بود!!!! خانمی از وسط قطار به سمتش میاد و می گه: اون از قیافش معلوم بود که آدم درستی نیست، اینا دعوا راه میندازن که کیف بزنن، تو نباید دهن به دهن آدم بی شعور بشی، حیف تو نیست! دختر کم کم آروم می شه اما تا وقتی از قطار پیاده بشه هر از گاهی پدرش رو نثار خواهر اون زن می کنه یا عنوان می کنه که کجای طرف دعوا لگد زده که اون آروم شده!!! من بابام سرهنگ سپاهه میدم کاری باهاش بکنن که از 10 جاش دربیاد!!!!!!!.... باور کنید قطار مترو بود نه چاله میدون
پ.ن 1: خود سانسوری بعد از تحریر
پ.ن 2: خانم های وبلاگ نویس لطفا یک سری اینجا بزنید، فقط 5 دقیقه

6 Comments:

  • At 8:23 PM, Anonymous Anonymous said…

    خانم های مدرن [!] می خواهند نقش و حضوری هم پای مردان در جامعه داشته باشند اما جالب این که همین گروه از خانم ها هم تاب دیدن بعضی رفتار ها را که مشابه شان را مردان به دفعات به نمایش می گذارند از هم جنسان ندارند.

     
  • At 11:13 PM, Anonymous Anonymous said…

    خوب شد تاکید کردی وگرنه من مطمئن می شدم تو رفتی چاله میدون.

     
  • At 1:16 PM, Blogger عاطفه said…

    در جواب توحید: ربطی به مدرن و غیر مدرن یا زن و مرد نداره در هرصورت این نوع رفتار حداقل برای من قابل قبول نیست

     
  • At 12:43 AM, Anonymous Anonymous said…

    این مسائل حتی در جوامع پیشرفته هم به وجود میاد

     
  • At 5:00 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام عاطفه جان
    خوبي؟
    اين چيزها كه طبيعيه... يعني طبيعي شده ديگه... تازه ايني كه تو ديدي خوبش بوده!!!

    منم از سفر قندهارم برگشتم با كلي پر طاووس !

     
  • At 7:10 PM, Anonymous Anonymous said…

    مساله قبول یا رد کردن این رفتار نیست. مساله جلب شدن توجه تو به این حادثه بود. چرا که شبیه چنین اتفاق هایی رو ما روزانه بارها و بارها از سوی مردان می بینیم . و دلیل منحصر به فرد بودن این اتفاق از نظرت فقط این بود که فحش دهنده یک دختر بود.

     

Post a Comment

<< Home