... یاد من باشد

Saturday, November 25, 2006

سوار ماشین می شویم. راننده مردی میانسال است. خانم چادری که ظاهرا همسرش است کنارش نشسته. رادیو نوحه پخش می کند، راننده گریه می کند و همانطور با چشمان اشکبار به هیزی از توی آینه ادامه می دهد! البته این اتفاق تازه ای نیست، اما شنیدن این ترانه من را یاد جمعه گذشته و حادثه مذکور انداخت. فقط توی این ترانه جای روشنفکرنمایاان عزیز بسی خالیست

5 Comments:

  • At 7:23 AM, Anonymous Anonymous said…

    اخی بمیرم برات!! چقدر حساسی تو! چقدر شکننده...!!

     
  • At 8:46 AM, Anonymous Anonymous said…

    با اون چشمان ِ اشک‌بار، چيزي هم تونست ديد بزنه؟:D

     
  • At 1:13 PM, Blogger عاطفه said…

    لابد میتونسته که دید می زده! آقایون که ماشالا تواناییهاشون زیاده

     
  • At 4:00 PM, Anonymous Anonymous said…

    khaste shodam az bas harja miram naghle in dokhtaras o CD e mazkoor.

     
  • At 8:23 PM, Blogger Yao said…

    این یک معماست عاطفه .این یک معماست که تو باید حلش کنی(باصدای غول چراغ جادو بخون)

     

Post a Comment

<< Home