سوار ماشین می شویم. راننده مردی میانسال است. خانم چادری که ظاهرا همسرش است کنارش نشسته. رادیو نوحه پخش می کند، راننده گریه می کند و همانطور با چشمان اشکبار به هیزی از توی آینه ادامه می دهد! البته این اتفاق تازه ای نیست، اما شنیدن این ترانه من را یاد جمعه گذشته و حادثه مذکور انداخت. فقط توی این ترانه جای روشنفکرنمایاان عزیز بسی خالیست
5 Comments:
At 7:23 AM,
Anonymous said…
اخی بمیرم برات!! چقدر حساسی تو! چقدر شکننده...!!
At 8:46 AM,
Anonymous said…
با اون چشمان ِ اشکبار، چيزي هم تونست ديد بزنه؟:D
At 1:13 PM,
عاطفه said…
لابد میتونسته که دید می زده! آقایون که ماشالا تواناییهاشون زیاده
At 4:00 PM,
Anonymous said…
khaste shodam az bas harja miram naghle in dokhtaras o CD e mazkoor.
At 8:23 PM,
Yao said…
این یک معماست عاطفه .این یک معماست که تو باید حلش کنی(باصدای غول چراغ جادو بخون)
Post a Comment
<< Home