برف، برف، برف
دیروز از صبح برف میبارید. روزهای برفی زمستان برای من مثل قرص اکس میمانند. انرژی بخش و شادیآور. از خوابگاه که بیرون میزنمدانههای سفید یکی یکی روی مژهها و موهام مینشینند و من دلم نمیاد کلاه کاپشنم را سرم بگذارم تا خیس نشوم. دستم را زیر دانههای برف میگیرم مینشینند روی دستم، زیبا هستند، خیلی، درست مثل برفهای کارتونها، شکل ستاره یا یک گل ششپر. اما حیف که زود آب میشوند درست مثل این روزها و شبها، وتنها یک خاطره ازشون بهجای می ماند، یک خاطره زیبا
دانشگاه خیلی قشنگ شده، درختها و بوتهها و زمین برف پوش، وآتشی که در گوشهای توسط کارگرها روشن شده و بوی چوب سوخته آدم را مست میکند. دلم یک کلبه میخواهد بالای کوه، وسط برفها، پاکی و بیآلایشی و آرامش، هیزم و آتش، چای و لیمو، سیبزمینی زغالی، موسیقی خوب و کتاب و بودن کسی که دوستش داری! همگی اینها برابر است با یک لذت ناب
8 Comments:
At 11:56 PM,
Anonymous said…
...اول شدم
At 1:19 PM,
عاطفه said…
حالا که اول شدی چرا بدون اسم!؟
At 6:47 PM,
Anonymous said…
منم میخوام. همه اینها که گفتی .
At 9:50 PM,
Anonymous said…
شهلا
درود بر تو
من هم عاطفه جون برف را بسیار دوست میدارم
دانه های برف برایم پیام آور دوباره قانون و نظم هستی ست
خیلی آرزوهای خوبی در بالای کوه و کنار آتش داری
امیدوارم این آرزویت به حقیقت بپیونده نازنینم
راستی خوردن برف چی؟ من برف را بدون هیچ مزه دیگری دوست دارم
;)خود برف مزه خاص خودش را دارد
فدای تو
.بدرود
At 12:39 PM,
Anonymous said…
che hese bahali!manam ba khodet bordi oonja!bebakhshid yadam rafte bood mikhaii ba ooni ke doosesh dary tanha bashi!!!
taghsire khodete ke khoob tosif kardi!!!dele man aab!chon ahvaz barf nemiad!
be nazare man morede shoore darso emtahano bebaran!!zendegi ro ba lezate faravoon ESHGHE!!!hal kon vase khodet!
At 4:02 PM,
Anonymous said…
چند وقت پیش ماهم از این هوس ها به سرمان زده بود سیب زمینی توی شومینه گذاشتیم جایتان خالی سوخت و دیگر نشد بخوریم!ولی به عجب زیباست
At 12:34 PM,
maryam said…
با اجازه من تو رو لینکوندم....بیا یه سر بزن حال کردی بلینکون.
At 12:34 PM,
maryam said…
با اجازه من تو رو لینکوندم....بیا یه سر بزن حال کردی بلینکون.
Post a Comment
<< Home